ادامه داستان پرتغال رفتن من خلاصه بعد از کلی قدم زدن و گپ زدن وقت خدافظی شد و خیلی رابطه باحالی شکل گرفت که واسه مریم دلگرم کننده بود چون بالاخره تازه اومده بود و غریب بود و اینکه توی کار هم میخواست که بتونه خودی نشون بده بالاخره یکی از مواردی که خیلی بخواد بود واسه همه همین روابط عمومی قوی بود خلاصه شب میشه و مریم برمیگرده میره هتل ولی فکر اجاره خونه دهنشو درگیر کرده و اینکه یه بودجه محدودی داره واسش و باید یه جای مناسب و با قیمت مناسب پیدا کنه واسه همین خودشم شروع کرد به گشتن توی اینترنت و چیزای مناسبی که میدید رو سوی می‌کرد تا بعدا صحبت کنه هرچند همه گرونتر به نظر میومدن و اینکه کوچیک بودن

یكم گیج شدم واسه رفتار درست

قراره داستان نویس بشم

ادامه داستان من

اینکه ,واسه ,همین ,بالاخره ,یه ,خیلی ,و اینکه ,ادامه داستان ,بود و ,باید یه ,یه جای

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صنف مترجمان استان کرمانشاه معرفی کالا فروشگاهی معادلات دیفرانسیل معمولی ODE nasimeprvaz وارشانه وبسایت خبری صدای چورژی مقاله تلویریون بیا برا خرید پروژه های دانشجویی به زبان ساده تردیدها و دوراهی های زندگی من